چرا افرادی که تاریخ را میسازند در کتابهای درسی نیستند؟

تاریخ اغلب از دریچه داستانهای افراد روایت میشود. فیلمهایی درباره پادشاهان، ویدیوهای یوتیوب درباره ژنرالها، کتابهایی درباره مخترعان و سخنرانیهایی درباره انقلابیون. اینها قهرمانان بزرگی هستند که نامشان در صدر کتابهای درسی قرار دارد: ناپلئون، داروین، گاندی، چرچیل. این مدل «مرد بزرگ» در تاریخ، که توسط نویسنده اسکاتلندی قرن نوزدهم، توماس کارلایل، رواج یافت، روایتی فریبنده، ساده، دراماتیک و مناسب برای آموزش است. اما آیا این مدل تمام حقیقت را نشان میدهد؟ در این مقاله، با استناد به دیدگاههای آنتون هاوز، تاریخدان برجسته، بررسی میکنیم که چرا افرادی که واقعاً تاریخ را شکل میدهند اغلب در سایه باقی میمانند.
به گزارش رصد 100 به نقل از Big Think، آنتون هاوز استدلال میکند که فرهنگ عامه اغلب نقش افراد در هدایت تاریخ را بیش از حد برجسته میکند. تاریخ، به گفته او، توسط ترکیبی از سیستمها و افراد شکل میگیرد، افرادی که اغلب پشت صحنه کار میکنند و قدرت واقعی در دستان تأثیرگذاران اقتصادی است، نه سلبریتیها یا سیاستمداران.
نقصهای مدل مرد بزرگ
مدل مرد بزرگ تاریخ را بهعنوان رشتهای از اقدامات قهرمانانه توسط افراد برجسته به تصویر میکشد. این روایت جذاب است، اما ناقص. تاریخ صرفاً نتیجه تصمیمات یک فرد نیست، بلکه محصول نیروهای پیچیدهای مانند شرایط اقتصادی، محدودیتهای مادی، روابط طبقاتی، فشارهای زیستمحیطی و تغییرات جمعیتی است. به گفته آنتون هاوز، این نیروها اغلب توسط افرادی هدایت میشوند که نامشان در کتابهای درسی ثبت نمیشود.
برای مثال، هاوز به کودتای سال 1549 در انگلستان اشاره میکند، زمانی که اعتراضات گسترده با دلایل اقتصادی به سرکوب خشونتآمیز منجر شد و تقریباً بلافاصله به کودتا علیه نایبالسلطنه ادوارد ششم انجامید. اما نکته جالب اینجاست که فردی که این کودتا را تأمین مالی کرد، ظاهراً یکی از مقامات ضرابخانه بود که درک عمیقی از مشکل کاهش ارزش پول داشت. این مقام گمنام، با تغییر مسیر تاریخ انگلستان، نمونهای از تاریخسازان گمنام است که به ندرت مورد توجه قرار میگیرند.
نقش نیروهای اقتصادی در تاریخ
نیروهای اقتصادی اغلب موتور اصلی تغییرات تاریخی هستند. هاوز تأکید میکند که جهان به صدای سکهها میرقصد و تغییرات پایدار و سیستمی نتیجه این نیروها هستند. اما این نیروها قوانین طبیعت نیستند؛ انسانها در شکلگیری آنها نقش دارند. افرادی مانند آن مقام ضرابخانه در انگلستان تودور در طول زمان و در همهجا وجود داشتهاند. این افراد، که اغلب بوروکراتها، بانکداران یا تاجران هستند، بهجای جلب توجه عمومی، در پسزمینه عمل میکنند.
بهعنوان مثال، در قرن نوزدهم، بانکداران مانند خاندان روتشیلد با تأمین مالی دولتها و پروژههای زیرساختی، تأثیر عمیقی بر تاریخ اروپا گذاشتند. با این حال، نام آنها به ندرت در کنار شخصیتهایی مانند ناپلئون یا بسمارک در کتابهای درسی برجسته میشود. این نشان میدهد که نقش اقتصاد در تاریخ اغلب نادیده گرفته میشود.
چرا تاریخسازان گمنام در کتابها نیستند؟
یکی از دلایل غیبت تاریخسازان گمنام در کتابهای درسی، جذابیت روایتهای ساده است. داستانهای قهرمانانه و شخصیتهای برجسته برای آموزش و رسانهها جذابتر هستند. روایت زندگی یک بانکدار یا بوروکرات که تصمیمات مالیاش تاریخ را تغییر داده، به اندازه داستان یک ژنرال یا پادشاه دراماتیک نیست. علاوه بر این، تاریخنگاری سنتی اغلب بر رویدادهای سیاسی و نظامی تمرکز دارد و کمتر به نیروهای اقتصادی و اجتماعی توجه میکند.
هاوز استدلال میکند که این تمرکز محدود، تصویری ناقص از تاریخ ارائه میدهد. او معتقد است که تاریخ ترکیبی است از نیروهای اقتصادی و اقدامات افراد، و نادیده گرفتن یکی از این دو، درک ما از گذشته را مخدوش میکند.
دنبال کردن پول، دنبال کردن تاریخ
هاوز پیشنهاد میکند که برای یافتن افرادی که تاریخ را شکل میدهند، باید پول را دنبال کنیم. این به معنای توجه به افرادی است که منابع مالی را کنترل میکنند، مانند مدیران عامل شرکتهای بزرگ یا اعضای هیئتمدیره. این افراد، اگرچه اغلب در سایه هستند، تصمیماتی میگیرند که میتواند اقتصاد جهانی، سیاست و حتی فرهنگ را تحت تأثیر قرار دهد.
برای مثال، در دنیای مدرن، تصمیمات شرکتهایی مانند اپل، آمازون یا تسلا تأثیرات گستردهای بر فناوری، محیطزیست و نیروی کار دارند. با این حال، نام مدیران این شرکتها به ندرت بهعنوان «قهرمانان تاریخ» در نظر گرفته میشود. این نشان میدهد که نقش اقتصاد در تاریخ همچنان در پسزمینه باقی میماند.
چگونه میتوانیم تاریخ را بهتر درک کنیم؟
برای درک بهتر تاریخ، باید از مدل مرد بزرگ فراتر برویم و به نیروهای تاریخی و افراد پشت صحنه توجه کنیم. چند راهکار برای این منظور عبارتند از:
- مطالعه نیروهای اقتصادی: بررسی چگونگی تأثیر شرایط اقتصادی بر رویدادهای تاریخی.
- توجه به تاریخسازان گمنام: شناخت افرادی که در سایه کار کردهاند، مانند بانکداران، بوروکراتها و تاجران.
- تحلیل تاریخ اجتماعی: تمرکز بر تغییرات جمعیتی، طبقاتی و زیستمحیطی که تاریخ را شکل دادهاند.
- آموزش تاریخ چندوجهی: گنجاندن نقش سیستمها و افراد در برنامههای درسی برای ارائه تصویری کاملتر.
این رویکرد میتواند به ما کمک کند تا درک عمیقتری از نیروهای تاریخی و افرادی که آنها را هدایت میکنند، به دست آوریم.
چرا این موضوع اهمیت دارد؟
درک اینکه افرادی که تاریخ را شکل میدهند اغلب در کتابهای درسی نیستند، به ما کمک میکند تا تاریخ را بهصورت واقعیتر ببینیم. این دیدگاه نه تنها گذشته را روشنتر میکند، بلکه به ما امکان میدهد تا تأثیرات امروزی را بهتر درک کنیم. اگر بخواهیم بدانیم چه کسی امروز قدرت واقعی را در دست دارد، نباید فقط به اخبار نگاه کنیم، بلکه باید به کسانی که منابع مالی و اقتصادی را کنترل میکنند، توجه کنیم.
علاوه بر این، این دیدگاه ما را تشویق میکند تا از روایتهای سادهانگارانه فاصله بگیریم و تاریخ را بهعنوان شبکهای پیچیده از سیستمها و افراد ببینیم. این درک میتواند به ما در تصمیمگیریهای آگاهانهتر در زندگی مدرن کمک کند.
نتیجهگیری
مدل مرد بزرگ تاریخ را بهعنوان رشتهای از اقدامات قهرمانانه به تصویر میکشد، اما این روایت تنها بخشی از حقیقت را نشان میدهد. به گفته آنتون هاوز، افرادی که تاریخ را شکل میدهند اغلب در سایه هستند، افرادی مانند بوروکراتها، بانکداران و تاجرانی که نیروهای اقتصادی را هدایت میکنند. با دنبال کردن پول، میتوانیم تاریخ را دنبال کنیم و درک بهتری از نیروهای تاریخی و تاریخسازان گمنام به دست آوریم. برای درک واقعی تاریخ، باید از روایتهای ساده فراتر برویم و به پیچیدگیهای سیستمها و افراد توجه کنیم. آیا شما نمونهای از یک تاریخساز گمنام میشناسید؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید!