چرا آگاتا کریستی 11 روز ناپدید شد؟ چهار نظریه درباره این راز تاریخی

در شامگاه سوم دسامبر ۱۹۲۶، آگاتا کریستی، نویسنده مشهور رمانهای جنایی، پس از بوسیدن دخترش و سوار شدن بر خودروی موريس کاولی خود، بهطور مرموزی از خانهاش در برکشایر انگلستان ناپدید شد. این ناپدید شدن ۱۱ روزه نهتنها یکی از بزرگترین معماهای قرن بیستم شد، بلکه توجه رسانهها و مردم را به خود جلب کرد و گمانهزنیهای متعددی را درباره دلایل آن به وجود آورد. از فراموشی ناشی از ضربه روانی تا ترفند تبلیغاتی برای افزایش شهرت، این راز تاریخی همچنان موضوع بحث مورخان و طرفداران کریستی است.
به گزارش رصد ۱۰۰ به نقل از National Geographic، این رویداد نهتنها زندگی شخصی کریستی را تحت تأثیر قرار داد، بلکه بهعنوان نقطه عطفی در حرفه او، به شهرت جهانیاش کمک کرد.
چه اتفاقی برای آگاتا کریستی افتاد؟
در ساعت ۹:۴۵ شب، آگاتا کریستی، که در آن زمان ۳۶ سال داشت و بهعنوان نویسندهای نوظهور شناخته میشد، با یک چمدان کوچک، گواهینامه رانندگی، عکسی از دخترش و مقداری پول نقد از خانه خارج شد. صبح روز بعد، خودروی او در گودالی گچی در نزدیکی گیلدفورد پیدا شد، با چراغهای روشن و چمدان و کت خز داخل آن، اما اثری از نویسنده نبود. این صحنه، که انگار از یکی از رمانهای خودش برگرفته شده بود، موجی از شایعات و تحقیقات را به راه انداخت.
بیش از ۱۵۰۰۰ داوطلب و ۱۰۰۰ پلیس در جستوجوی او به کار گرفته شدند. حتی نویسندگان مشهوری مانند آرتور کانن دویل و دوروتی ال. سایرز در این معما دخیل شدند؛ دویل با استفاده از یک دستکش کریستی به یک مدیوم مراجعه کرد و سایرز صحنه را برای یافتن سرنخ بررسی کرد. با این حال، هیچ سرنخی یافت نشد تا اینکه در ۱۴ دسامبر، کریستی در هتل سوان هیدروپاتیک (اکنون هتل اولد سوان) در هاروگیت یورکشایر پیدا شد.
وضعیت کریستی هنگام پیدا شدن
کریستی تحت نام مستعار «ترزا نیل» در هتل اقامت داشت، نامی که بهطور عجیبی با نام معشوقه همسرش، نانسی نیل، مرتبط بود. او در حال خواندن روزنامهای بود که خبر ناپدید شدن خودش را در صفحه اول داشت، اما به نظر میرسید هیچ شناختی از هویت خود ندارد. وقتی همسرش، آرچیبالد کریستی، به هتل آمد، او با سردرگمی به او واکنش نشان داد و ادعا کرد که چهرهاش знаком به نظر میرسد، اما نمیداند او کیست. این رفتار عجیب، گمانهزنیها درباره وضعیت روانی او را افزایش داد.
نظریه اول: سلامت روان و حالت فوگ
یکی از محتملترین نظریهها، که توسط بیوگرافینویسانی مانند اندرو نورمن و لوسی ورسلی حمایت میشود، این است که کریستی در حالت «فوگ» یا روانگسیختگی موقتی قرار داشت. این وضعیت نادر، که معمولاً در اثر تروما یا افسردگی شدید ایجاد میشود، باعث از دست دادن حافظه و هویت میشود. کریستی در آن زمان با دو ضربه عاطفی بزرگ مواجه بود: مرگ مادرش و اعتراف همسرش به خیانت و درخواست طلاق. او در نامهای به منشیاش از سردرد شدید شکایت کرده بود، که میتواند نشانهای از این وضعیت باشد.
نورمن معتقد است که انتخاب نام مستعار «ترزا نیل» و عدم تشخیص خودش در عکسهای روزنامهها، نشانههای این حالت روانی هستند. ورسلی نیز تأکید میکند که این ناپدید شدن نباید بهعنوان ترفندی برای جلب توجه یا انتقام تلقی شود، بلکه نتیجه یک بحران جدی سلامت روان بود.
نظریه دوم: ترفند تبلیغاتی برای شهرت
برخی معتقدند که این ناپدید شدن یک ترفند تبلیغاتی برای افزایش فروش کتابهای کریستی بود. در آن زمان، رمان «قتل راجر آکروید» او با استقبال خوبی مواجه شده بود و رسانهها بهطور گسترده به این ماجرا پرداختند. روزنامهها داستانهای سریالشده او را در کنار اخبار ناپدید شدن منتشر کردند و فروش کتابهایش دو برابر شد. پس از این واقعه، کریستی قرارداد ششکتابهای با مبلغ هنگفتی امضا کرد.
با این حال، این نظریه مورد انتقاد قرار گرفته است، زیرا کریستی بهعنوان نویسندهای موفق نیازی به چنین ترفندی نداشت. همچنین، رفتار او در هاروگیت، از جمله شرکت در رقصهای شبانه و عدم پنهان کردن هویتش، با یک نقشه حسابشده سازگار نیست.
نظریه سوم: انتقام از همسر
نظریه دیگری که طرفداران زیادی دارد، این است که کریستی بهطور عمدی ناپدید شد تا همسرش، آرچیبالد، را به دلیل خیانت با نانسی نیل مجازات کند. برخی بیوگرافها معتقدند او با انتخاب نام مستعار «ترزا نیل» و ترک خودرو در شرایط مشکوک، قصد داشت آرچی را در مظان اتهام قتل قرار دهد. زمانبندی ناپدید شدن، درست زمانی که آرچی قصد داشت آخر هفته را با معشوقهاش بگذراند، از این نظریه حمایت میکند.
با این حال، فقدان شواهد محکم و رفتار کریستی در هتل، که نشاندهنده سردرگمی بود، این ایده را تضعیف میکند. ورسلی معتقد است که این نظریه بیش از حد کریستی را بهعنوان فردی حیلهگر نشان میدهد، در حالی که او در واقع با بحران عاطفی عمیقی دستوپنجه نرم میکرد.
نظریه چهارم: خودکشی نافرجام
برخی گمان میکنند که کریستی در آن شب قصد خودکشی داشت. او در مصاحبهای نادر پس از این واقعه گفت که در آن شب احساس ناامیدی شدید میکرد و پس از رانندگی بیهدف، خودرویش در نزدیکی گودال گچی تصادف کرد. نورمن معتقد است که او ممکن است در حالت فوگ به سمت هاروگیت سفر کرده باشد، بدون اینکه قصد خودکشی را به سرانجام برساند.
این نظریه با وضعیت عاطفی کریستی، که از مرگ مادر و خیانت همسرش رنج میبرد، سازگار است. با این حال، او در هاروگیت به فعالیتهای اجتماعی مانند رقص مشغول بود، که با رفتار فردی در آستانه خودکشی همخوانی ندارد.
نقش رسانهها و شهرت نویسنده
این ناپدید شدن در دهه ۱۹۲۰، زمانی که مفهوم «نویسنده بهعنوان سلبریتی» در حال شکلگیری بود، رخ داد. رسانهها با پوشش گسترده این ماجرا، کریستی را به چهرهای جهانی تبدیل کردند، اما این شهرت برای او هزینه داشت. او که از این ماجرا بهعنوان تحقیرآمیزترین تجربه زندگیاش یاد میکرد، هرگز بهطور کامل درباره آن صحبت نکرد و در خودزندگینامهاش به آن اشارهای نکرد.
این واقعه، اگرچه به فروش کتابهایش کمک کرد، او را در معرض قضاوتهای عمومی قرار داد. برخی او را متهم به فریبکاری کردند، در حالی که دیگران، مانند ورسلی، معتقدند که او قربانی شرایط روانی و اجتماعی دشوار بود.
نامههای مرموز قبل از ناپدید شدن
گفته میشود کریستی سه نامه قبل از ناپدید شدن نوشت: یکی به منشیاش، یکی به همسرش و دیگری به برادرشوهرش. این نامهها واقعی به نظر میرسند، همانطور که در بیوگرافی لورا تامپسون ذکر شده است. نامه به منشیاش از سردرد شدید و حالت آشفتگی او حکایت داشت، که با نظریه فوگ سازگار است. محتوای دقیق این نامهها منتشر نشده، اما نامه به برادرشوهرش ظاهراً اشاره داشت که او برای استراحت به اسپا در یورکشایر میرود. این نامهها شواهد کلیدی برای درک وضعیت روانی او هستند، اما عدم دسترسی عمومی به آنها گمانهزنیها را افزایش داده است.
پیامدهای ناپدید شدن
پس از این ماجرا، کریستی و آرچی در سال ۱۹۲۸ طلاق گرفتند. او سپس با باستانشناس مکس مالووان ازدواج کرد و زندگی جدیدی را آغاز کرد. این راز تاریخی الهامبخش آثار متعددی، از جمله فیلم «آگاتا» (۱۹۷۹) و رمان «معمای خانم کریستی» نوشته ماری بندیکت، شد. با این حال، هیچکدام از این آثار نتوانستند بهطور قطعی این معما را حل کنند.
کریستی با بیش از دو میلیارد نسخه فروش کتاب، همچنان پرفروشترین نویسنده داستانی تاریخ است. این ناپدید شدن نهتنها به شهرت او افزود، بلکه نشان داد که حتی بزرگترین نویسندگان نیز میتوانند زندگیهایی پر از معما داشته باشند.
چرا این راز تاریخی همچنان جذاب است؟
معمای ناپدید شدن آگاتا کریستی به دلیل ترکیبی از واقعیت و تخیل، همچنان جذاب است. این ماجرا مانند یکی از داستانهای خودش، پر از سرنخهای مبهم و پایان باز است. آیا او قربانی سلامت روان ضعیف بود؟ آیا نقشهای برای انتقام داشت؟ یا صرفاً به دنبال جلب توجه بود؟ پاسخ قطعی شاید هرگز مشخص نشود، اما این راز تاریخی همچنان الهامبخش بحث و بررسی است.
نتیجهگیری
ناپدید شدن ۱۱ روزه آگاتا کریستی در سال ۱۹۲۶ یکی از مرموزترین رویدادهای تاریخ ادبیات است. نظریههای متعدد، از حالت فوگ و بحران سلامت روان گرفته تا ترفند تبلیغاتی و انتقام از همسر، هرکدام بخشی از این پازل را توضیح میدهند، اما هیچکدام بهطور کامل آن را حل نکردهاند. این راز تاریخی نهتنها به شهرت کریستی کمک کرد، بلکه نشان داد که زندگی واقعی میتواند به اندازه داستانهای جنایی او پیچیده باشد. اگر به حل معماها علاقه دارید، نظرات خود را درباره این ماجرا با ما به اشتراک بگذارید و بگویید کدام نظریه را محتملتر میدانید!